گزارش دیدار با سه مستند ساز نسل نو

ده فرمان شیوه خودنگاریا مانیفست مستند نو

اشاره

سیر و روند مستند در ایران همواره با کشف وشهود های بزرگی همراه بوده است. سبکها،جریانات و رویکرد مستند سازان نسل اول و دوم و رشد و تکامل این سبکها با به وجود آمدن جریان طلایی مستند در ایران (اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه) و جریان توانای پس از آن، مستند ایران را برای باز خوانی هر بار به انگاره های نو سوق می دهد. رهیافت به نوگرایی، نه با حجم انبوه مبتنی بر سه دوره کلاسیک شدن مستند در ایران، بلکه همواره علیه کانالیزیسم حرکت کرده است. رادیکال شدن،رسوخ تفکرات وتئوریهای واحد، تفکرات مدرسه ای و محدود کردن همه چیز به نظریه پردازی به سبک و سیاق خشک و غیر منعطف خصوصا از سوی جریان های حصار بندی شده آکادمیک، نه اینکه نالازم، بلکه باید طبق فرایندی غیر تحمیلی صورت پذیرد. هر گونه توقف و ارجاع صرف به گذشته در قالب اهداء جایزه،انتخاب ها، نظارت صرف بر آنها یا دیکته سیستماتیک،لطمه جبران ناپذیری به حدود فکر نو،ایده و اجرای خلاقه و به طور کلی رویکرد آوانگارد خواهد زد. جریان غالب و تئوری پرداز آکادمیک در سینمای مستند بر اساس آموزه های کلاسیکش همواره به نظام مند کردن سینمای مستند بر اساس داشته ها وآموخته هایش مبادرت کرده اما از سوی دیگر هنرمند مستندساز نو، دائم و با بازیگوشی، پرسشگری و خلاقیت راهش را با شکستن قاعده ها،نظام ها ورویکرد های کلاسه شده می جوید. مستند نو در پی کشف و شهود وآموخته های مدرن،دست به متلاشی کردن سیستم پیش از خود می زند یا حداقل آنگونه به دنیای اطرافش نمی نگرد و روحیه انقلابی گریش را در نگاه به دنیای اطرافش تحمیل می کند و این آغاز مبارزه و جدال قدیم و جدید است. شروع دیالکتیکی برای ساختن نظامی نو و قدم گذاشتن در جریانی نه آنچنان که ترسیم شده، بلکه به عکس،آنچنان که برآمده از"زمانیت" هنرمند وسوژه است، شکل می گیرد و ساخته می شود. اینگونه است که نشانه های تازه ای روی پرده می رود و فکر تازه ای نضج گرفته و قوام می یابد.

سینمای مستند ایران کمتر دوره ای از نسل مستندسازان سینمایش را اینچنین که نسل کنونی سینمای مستند ایران علیه قراردادهای گذشته ایستاده است، به خود دیده است. نسلی عاری از محافظه کاری و شیفته افشاگری، تابوشکنی و ضدیت با سیستم. نسلی که حالا به یک روش خود را می نمایاند: خودنگار

1ـ شک و پرسشگری

مساله امروز برای نسل نو «مشاهده» است. مشاهده گذشته که منجر به پرسشهای مستند ساز می شود و سوال که از این نقطه آغاز می شود. در واقع مستند ساز نقطه عزیمتش را «پرسش» و نقطه پایان آن را «روشنگری» می داند و شاید این به زعم مستند ساز نسل حاضر با نوعی تعهد اجتماعی هم همراه باشد: "ما بیش از آنکه به شرایط معاصر و اجتماعی تعهد داشته باشیم بیشتر پرسشگریم.نسل ما نسل "پرسشگری" است.بیشتر دنبال طرح سوال است.بیشتر به دنبال به وجود آوردن جرقه برای روشن شدن یک چیزهایی است.نسلی که روشنگر چیزهای زیادی است و شاید این نوعی تعهد هم درونش باشد."(هادی آفریده)

اما بسترهای این پرسشگری بر اساس کدام مبنا شکل می گیرد،چه رویکرد و ما به ازایی چنین خاستگاهی را پدید می آورد و به عنوان نقطه عزیمت رسیدن به پرسش کارکرد می یابد: "ما و نسل ما یک گزارش بی طرف می دهد.ما تصمیم گیرنده نیستیم.تحمیلگر هم نیستیم.نگاه و ایدئولوژی خودمان را به سوژه تحمیل نمی کنیم.نسل من نمی خواهد یک چیزهایی را نشان بدهد و از یک چیزهای دیگری چشم پوشی کند، یا آنرا نشان ندهد تا به هدفی خاص برسد. یک ناظر بی طرف.در واقع به سنت مشاهده گر با تمام خصوصیات بی طرفی و بدون قضاوتش. به نظر من پرسشگری قدم بعدی است.وقتی شما همه چیز جامعه و واقعیتش را می بینید شما تصمیم نمی گیرید و شما حکم نمی کنید،یک بستری را باز می گذارید برای اینکه تحلیل پیش بیاید.اینکه اگر این جنبه خوب است چرا؟ و اگر بد است،چرا؟ این پرسش در جامعه ایجاد می شود."(سحر سلحشور)

اما هنوز هم شک از میان نرفته چرا که شک مقدمه پرسش های بی پایان است و نسل نو مستندساز با چنین مشخصه ای به رشد جامعه اش می اندیشد:

"طبقه ای پس از جنگ بوجود آمده که طبقه متوسط جامعه شهرنشین است. در این طبقه بچه هایی که آمده اند مستندساز شده اند و یا فیلم می سازند یک اصل اساسی دارند، اینکه شک می کنند و سوال می پرسند."(مهدی باقری)

پس مستند ساز نو جنبه ها و زمینه های رشدش را فراموش نمی کند. دنیای نو به تصویر کشیدن دنیایی است که در آن پرسش ها بی پاسخ نخواهند ماند: "این نسل پرسشگر است چون در دوره ای که کودک بوده،رشد می کرده،ابتدایی،راهنمایی،دبیرستان،دانشگاه و...سیستم آموزشی ما هیچوقت پاسخ درست را به او نداده است."(هادی آفریده)

2ـ اول شخص و واقعیت

"وضعیت".چرا با واژه وضعیت به فرایند نسل نو بنگریم.شاید به این دلیل که جریانی که برای باز خوانی آن به انگاره هایی نه با تفکرات کلان نگر ونه مبتنی بر اله مان های صرفا یقینی، قطعی و خارج از ذهن، بلکه فرایندی برابر نهاد، مبتنی بر جامعیت اما واگرا و فرایندی تابع شرایط درون متنی اما متاثر از مولفه های برون متنی بود که نقش مولف در آن را نمی توانستیم نادیده بگیریم. با این حال، نسل نو مستند ساز ایران در وضعیتی مشابه و دنیایی مبتنی بر آموزه های هم ارز که در عین اینکه رگه های سنت درآن وجود دارد اما به واسازی سنت مبادرت می ورزد، قرار دارد: «نکته مهم این نسل این است که واقعیت برای آنها آن چیزی نیست که به چشم دیده می شود بلکه این نسل از درون خودش شروع می کند، یعنی می آیند و ویژگی های خودشان را وارد فیلم هایشان می کنند. نسل قبل از ما می گوید واقعیت یک چیز بیرونی است و معمولا"می رفتند به سراغ سوژه هایی که باعث می شد مستند ساز نسل قبل فقط ناظر آنها باشند.اینکه یک سری اتفاقاتی می افتد ونسل قبل آنها را ضبط می کرد یا سراغ سوژه هایی می رفتند که این سوژه ها خارج از فضای زندگی خودشان بود.برای نسل ما موضوعیتی ندارد.برای نسل ما دلایلی وجود دارد که اینگونه نبینیم.یکی از علتهایش محدودیتها در دوره های مختلف حیات ما بوده. به خاطر اینکه نمی توانستند سراغ سوژه های دیگر بروند پس اینطور بار نیامده بودند یا به این شکل بزرگ نشده بودند.اما نسل ما واقعیت را در درون خودش جستجو می کند.می گوییم آنچه سراغش می رویم چه بستری دارد وآن بستر چه ارتباطی با فضای ذهنی ما دارد.یعنی اینطور نیست که ما سراغ سوژه هایی برویم که شناخت نداشته باشیم یا باید خیلی تحقیق کنیم تا به آن نزدیک شویم.یعنی از یک بستری که صرفا"سفارشی سازی است به جایی رسیدیم که می گوییم من یک دغدغه دارم وشما چه خوشتان بیاید و چه نیاید،چه با واقعیتی که در ذهن شما به عنوان تماشاگر نزدیک باشد یا نباشد این هست،وجود دارد و من به آن اعتقاد دارم. یکی از ویژگی های اساسی نسل من این است که راوی فیلم هایشان در تقریبا"نود درصد مواقع اول شخص است وخودشان اند.یعنی خودشان درگیر آن ماجرا هستند.اگر در مورد شاعری فیلم می سازند درگیر آن شاعراند.درگیر حضور آن شاعر در زمان حال اند».(مهدی باقری)

3ـ تابوهای دنیای شبه مدرن

نسل مستند جستجو را رویکرد خود ساخته تا حیران و با چراغ علم به سراغ تابوها برود.مستندساز نو با خود ویژگی مثال زدنی مشاهده گر آنچه روی می دهد است.اما نه مشاهده گری بی اراده و بی نظر.جدال سنت و مدرن بستر مناسبی برای مستند ساز نسل نو است تا بیش از هر زمان و با شناخت از خاستگاههای وضعیت کنونی قالب های شکل دهنده را با ثبت تصاویرش معرفی و به واکاوی آن بپردازد:

"در سینمای مستند نسل های گذشته بازیگوشی هایی دیده می شود از جمله جام حسنلو،اون شب که بارون اومد و... اما نسل ما در خیلی چیزهای دیگر بازیگوش است.بازی کردن با مفاهیم است،بازی کردن با تابوها است.این نسل خیلی جرات می کند تا با تابوها بازی کند.دلیلش هم واضح است ما نسبت به خیلی از چیزها منع شدیم و حالا نسل مستند ساز جدید با ابزار در اختیارش می خواهد این منعیت را بشکند و آنرا کشف کند.نمی خواهد چیزی را ساقط کند، بلکه به قصد «کشف»، دوربین را برمی دارد. ما در حال حاضر فیلم های مستند زیرزمینی زیادی داریم.اینها نتیجه منع شدن ها بوده است.می گویند موسیقی"رپ ایران"یک جنس از موسیقی زیر زمینی ما است.یکی از گونه های موسیقی زیرزمینی ماست.اگر مستند ساز می رود در مورد موسیقی زیرزمینی می سازد، دلیلش واقعا"این نیست که رپ را دوست دارد یا ندارد، بلکه بیشتر می خواهد برود و آن تابو را کشف کند، برود وببیند درآن زیرزمین چه می گذرد."(هادی آفریده)

نزدیکی مستند ساز و نسل نو سینمای مستند به نادیده ها نه صرفا" نشان از پرسجو بودن او که برگرفته از جنبه های بوم شناسانه وجامعه شناسانه است و ناخودآگاه مستند ساز با این زمینه ها آگاهی را اصل محوری خود برای شناخت تابوها می داند: "اینکه ما در چه بستر تاریخی بزرگ شده ایم اهمیت دارد، «تاریخی» چون بخصوص نسل ما در دورانی بزرگ شده که می گویند انقلاب در آن قبل و بعد دارد.ما در این بستر در مدارسی تحصیل کرده ایم و بعد به دانشگاهی رفته ایم که بر اساس یک سری الگوهای ایدئولوژیک بار آمده ایم،بزرگ شده ایم و بر خلاف آنچه به ما آموزش داده شده حتی در دانشگاهها نسل ما هیچ چیزی راقبول نمی کند، یعنی کنجکاو است و می پرسد حتی از آنچه که جامعه نامش را تابو می گذارد."(مهدی باقری)

4ـ سینمای گذشته

این موضوع اهمیت دارد که سینمای نسل جدید و نوپردازان عرصه مستند امروز ایران به گذشته چگونه نگاه می کند: آیا نگاه نسل حاضر باید بی چون و چرا هم افق با نسل قبل باشد؟ راه را چه کسی تعیین می کند؟ تامل در پلان پلان مستند های نو که از اندیشه نسل امروز مستندساز ایران تراوش می کند این است که اینها با تمام وجود به گذشته می نگرند و با وجود افقهای نو و نگاه به جلو، دغدغه دیروز رهایشان نکرده. با همان آدابی که پرورش یافته و"منیت" پیدا کرده است:

"این نسل نسلی است که در عین کنجکاوی و تلاش برای شناخت سینمای نسل و دوره قبل از خودش،خیلی دوست دارد آن سینما را شناسایی کند و از دهه سی گرفته تا شصت آن را ببیند.ابراهیم گلستان،ناصر تقوایی و... را به عنوان مستند ساز بشناسد.سینایی دهه چهل و پنجاه،کامران شیردل دهه چهل و پنجاه را بشناسد اما و متاسفانه با وجود امکان کم دوست دارد تصاویری از دهه پنجاه را ببیند. اما نکته اینجاست که در عین شناخت آن سینما نسل ما نمی خواهد سینمایمان اصلا"شبیه به آنها نباشد و فکر می کنم ما به دنبال اصول و سینمای مستند بین المللی که در دنیا رایج است هستیم و در واقع به دنبال یک زبان جدید می گردیم."(هادی آفریده)

در اصل سینمای مستند امروز دوربینش را با الگوهای گذشته برنمی دارد.صرفا"مسیرهای گذشته را نمی پیماید و دنیای امروزش را با مبانی و حکم های نسلش می سنجد و با این مبنا آنرا «رکورد» می کند:

"در نسل قبل نوعی ایدئولوژی گرایی حاکم بوده نوعی آرمانگرایی ومستند ساز نسل قبل با یک ایدئولوژی وهدف مشخص مستند ساخته است.همه چیز بر این اساس یک مسیر راست و مستقیمی با روحیه و ایده افراد بوده است و همان نگاه در مستند هایشان نیز منعکس بوده. اما نسل من همه اینها را کنار می گذارد. من اگر دوست دارم زنان در ایران مستقل باشند،دوست دارم مستقل باشند،اما نمی خواهم این را طوری عنوان کنم که مستندم بشود بیانیه ای در مظلومیت یک زن در طول تاریخ ایران تا بر این اساس به او حقوق برابر بدهیم. من اختیار را به زن می دهم که حرکتهایی برای استقلال کرده و می خواهم آنها را به تصویر بکشم. در واقع من مستندساز به انسان با همه ضعف و قوت به او نگاه می کنم.من مستندسازنمی روم تا برنامه ریزی آنچنانی در اثرم کنم و نمی خواهم همه چیز آن از پیش تعیین شده باشد."(سحر سلحشور)

این نسل با رویکرد های امروزین به گذشته،قالبهای گذشته و بازخوانی بی چون وچرا با همان نگاه با همان سبک و باهمان جنبه های بصری مخالف است.نسلی که نافی جنبه های زیبایی شناسی،کارگردانی و...نیست: "تینار خیلی فیلم زیبایی است.کودکان کار دغدغه همه ماست اما این موضوع(کودکان کار)با یک حالت و رویکرد ایدئولوژی چپ(کارگر بدبخت آنهم یک کارگر کودک بدبخت)این را آمده و خیلی کلاسیک دل به دل کودک داده و یک جاهایی از فیلم هم لطافت هایی می بینیم که مشخص است ساختگی است.این فیلم می آید در همه جشنواره های ما جایزه می گیرد و چون این تفکر زنده است و آن آدم ها یک چیزی را با آن ایدئولوژی خاص دیده اند و ناخودآگاه آن نوستالژی برایشان تداعی می شود و برآن اساس تحلیل های نظری می کنند.در حالیکه به زعم من ها باید بستر آن جامعه را بررسی کنیم اگر بچه را می بینیم باید آن بابا و مامان و همه اطرافیانش راببینیم.یا آن روستا را هم ببینیم. این برای ما فضای تحلیل و بازسازی و رو به رشد بوجود می آورد.اما اینکه صرفا" بگوییم"آه چه بدبخت،چقدرفشارو..." دردی از ما دوا نمی کند.تینار بستر تحلیل را باز نمی گذارد.گم شدن نوعی جستجو است که ما این زوایا را ببینیم و بنشینیم و ببینیم که حال چه می شود کرد که رو به جلو برویم. نه اینکه صرفا" حکم بدهیم و همه چیز تمتم شود.گم شدن یک جورهایی هم دارد."(سحر سلحشور)

5ـ متن و معنا

متن ها دنیای مستندساز را می سازند.مستند نو با ویژگی های نویی به متن ها می نگرد،آنها را مورد بازخوانی قرار می دهد و خود را به عنوان سازنده اثر به ویژگی بینامتنی تبدیل می کند.دنیای مستند مستند ساز نوگرا دنیای بسته و مبتنی بر رویکردهای دست وپاگیر آکادمیک نیست.مستندساز با آگاهی دوربینش را برمی دارد و به خلق لحظه ها که عناصر سازنده متنش اند دست می زند:

"نکته ای که در باب جریان مستند امروز وجود دارد، خیلی شبیه به موسیقی زیرزمینی ماست.در موسیقی زیرزمینی ما اصلا"مهم نیست خواننده فالش است یا نوازنده ها بد آهنگ و ساز می زنند. بلکه مهم تکس آنها است.برای ما هم تکس اهمیت بالایی دارد.در سینمای کوتاه ومستند امروز ما هم همین اهمیت وجود دارد. یعنی غالبا"موضوعات ما چالش برانگیز است وایجاد سوال می کند."(هادی آفریده)

نسل امروز نسلی با نگاهی علیه جنبه های سنت مدارانه و صرفا ایدئولوژیستی است.ظاهرا اهل قضاوت وتحمیل نیست.نسلی کاملا"با خصوصیات و ویژگی های بینامتنی و به معنای اخص پولورالیستیک و دمکرات و این ویژگی متن،معنا و بینامتنی مستند،مستندساز و جامعه اش را شکل می دهد:

"ما می خواهیم به بهانه یک موضوع چیزهای دیگر را بشناسیم. به بهانه «نقالی» جامعه و بسترهایی که باعث شده نقالی به اینجا برسد را بشناسیم.اینها همه به هم وابسته است.تمام فیلم های ما حتی در مورد یک میوه هم همینطور است.شما پرتقال را به نظر من نباید فقط میوه ببینید.آنرا در یک درختی ببینیم که در یک باغ قرار دارد و آن باغ در یک روستا وجود دارد و آن روستا در یک شهرستانی است و آن در یک شهری است و آن در یک کشوری است.معتقدم این نسل این کار را هم می تواند بکند.جزئیات را به کلیات تبدیل کند. خیلی بلد است از جزئیات به مفاهیم کلی برسد.کاری که نسل قبل دوست داشت. اگر در مورد خط تولید یک کارخانه موتورسازی فیلم بسازد فقط از ابتدا تا انتها نقطه پایانش همان خط تولید بود. خیلی کلاسیک عمل می کرد.این نسل می خواهد بداند اگر این موتور به خیابان برود چه اتفاقی برایش می افتد.زیرمجموعه ها را قرار می دهد تا به کلیت برسد."(هادی آفریده)

6ـ نوسازی

نسل امروز با تمام مشخصه های جامعه اش شناخته می شود.با همه ویژگی ها،عناصر و نشانه هایی که به عنوان نشانه های نسل نو به آن می شود نگریست.سینمای مستند او مبنایی از نگاه به گذشته دارد.اما آنچنان به بازسازی و نوسازی و زاویه دید می رسد، جسارت ایستادن مقابل ارتجاع است:

"هیچ موضوعی اجتماعی تمام نمی شود.حتی پرتره های ما تمام شدنی نیست.چون هر پرتره یک زوایای خاص شخصیتی،حرفه ای ،کاری دارد که اگر همه آنها بررسی شود شاید امکان تکرار آن و بازسازی و نوسازی آن در جامعه وجود داشته باشد.اگر ما به «حافظ» به شکل اسطوره ای و کلیشه ای و بدون خدشه نگاه کنیم فکر نمی کنیم حافظی دوباره برای ما بوجود بیاید.اما اگر آن حافظ را تحلیل کنیم و نقاط مثبت ومنفی و همه زوایایش را بررسی کنیم آن وقت شاید که تحولی پیدا شود. اما همه چیز را استریلیزه،خطی و مشخص نگاه کرده ایم پس براین اساس پیشرفت زیادی نکرده ایم."(سحرسلحشور)

نسل ساده ساز اما نه ساده انگار. نسلی مخالف نگاه ها و رویکردهای جهانشمول، دست نیافتنی و فرسنگها دور از خود:

"این دنیای نسل ماست.دنیایی که در آن شکل گرفتند و بزرگ شدند.ما و نسل ما نسل سطحی نیست. این ویژگی جامعه اکنون است،اگر آنها به نظرشان سطحی می آید. درست است که دیگر ما طرفدار فیلم های تارکوفسکی نیستیم. این ویژگی جامعه مدرن شده است.آن تجددی که من و شما درباره اش صحبت می کنیم براین اساس بوجود آمده که ما دیگر نمی خواهیم به سبک تاریخ بیهقی با هم حرف بزنیم و بنویسیم.ما ساده می نویسیم اما در این سادگی و ساده نوشتن ساده نگاه کردن نیست."(مهدی باقری)

7ـ سبک،هویت،سوژه

قدم گذاشتن نسل نو مستند ساز به دنیای سبکها نه با ویژگی هایی که از سبک یا رویکردهای سبک شناختی می شناسیم،بلکه امتزاج مثال زدنی با سایر مولفه های اساسی این نسل یافته است. سوژه در چنین نسلی با تحول روبروست. درست است که از رویکرد کنونی می توان به مابه ازاهایی در سینمای مستند دهه هفتاد امریکا هم رسید، اما آنچه مولفه های مشخص سینمای کنونی مستند ایران را می سازد جنبه های هویت ساز و نگاه این نسل به مساله هویت با وجود اله مان های سبک شناختی است:

"نسل ما خودنگار است وقتی سراغ هر سوژه ای می رود بر اساس آن که آن سوژه چه باشد فرم اش تغییر می کند.این باعث شده که خیلی از آدم های نسل قبل ما را متهم به بی هویتی کنند. اتفاقا" در جامعه ای که به سمت مدرن شدن می رود آدم ها بر اساس یک ساختار از پیش تعیین شده هیچ کاری را انجام نمی دهند در مستند سازی هم همین است. اگر مستندساز اجتماعی هستیم یا دغدغه اجتماعی داریم بر اساس اینکه سراغ چه سوژه ای می رویم خودمان را هم شکل با آن سوژه می کنیم،اما قبل از رفتن به سراغ سوژه نسبت به آن سوژه سمپاتی داشته و سوژه از درون خودمان شکل گرفته ،جزو مشکلات خودمان بوده و به طور کلی دغدغه زندگی ما بوده است.این باعث شده که در آثار بسیاری از مستندسازان نسل ما تکرار یک سری زندگی ها را ببینیم.این باعث می شود در مستند خیلی از مستندسازان نسل من تکرار یک چیز را ببینیم و آن اینکه آنها چه سوژه ای را برای مستند ساختن انتخاب می کنند.و این به نظر من "سبک" مستند است نه اینکه چطور شکل دوربین را تغییر ندهند یا تعداد رنگهای انتخابی فیلم هایشان را بشود شمرد.در واقع سبکی وجود ندارد،بلکه سبک را سوژه برای این نسل تعیین می کند."(مهدی باقری)

در عین حال مستند ساز با شیوه خودنگار به ترجمه گذشته با شیوه و قلم خود می پردازد یعنی از منظر خود،با سبک خود وبا سوژه هایی که بر مبنای نگاه خود انتخاب می کند:

"نسل امروز از بعد از انقلاب سینما را خوب شناخته و شناختش از سینمای قبل از انقلاب کم بوده و چون انواع و اقسام گونه های سینمای پس از انقلاب را می شناسد و عزیمت کرده تا سینمای قبل از انقلاب را بشناسد بنابراین یک میکسی از سینمای قبل وبعد از انقلاب را با زبانی جدید پرسشگر و چالشگر می خواهد داشته باشد تا مشکلات خودش و جامعه اش را حل کند."(هادی آفریده)

سوژه و هویت برگرفته از آنچه جهان جدید به انسان معاصر داده شکل گرفته و مستندساز با شناخت از چنین ویژگی هایی به خلق مستند و زمینه های شکل گیری هویت مستندش دست زده است.دانش مستند ساز نوگرا برگرفته از هویت و تاریخ اوست واین مولفه کتمان ناپذیر جنبه های اصیل و عمیق مستند نو را شکل می دهد:

"تداعی بر اساس آگاهی من است. بر اساس آنچه تا کنون خوانده ام است.اگر من تاریخ را نشناسم چطور می توانم بسترهای آنرا بوجود بیاورم.اگر من در سوژه ای که انتخاب می کنم تحقیق لازم را نکرده باشم و شناخت علمی و آکادمیک،شناخت میدانی و حتی کتابخانه ای نداشته باشم چطور می توانم آنرا بسازم.پس من بر اساس دانشی که کسب کرده ام فیلم خودم را می سازم.این فقط یک احساس نیست. مفهوم فیلم شخصی صرفا" دغدغه کامل احساسی نیست.آنها بر اساس دانش به سراغ سوژه می روند. حالا آن دانش می خواهد برای منتقد یا برای کسی که فیلم را می بیند خیلی سطحی باشد یا می خواهد خیلی عمیق باشد. اما اصل اولیه اش این است که بر اساس دانش یا احساسی که نسبت به سوژه دارند به سراغ سوژه می روند."(مهدی باقری)

8ـ مخاطب و رسانه

نسل نو شاید بیش از هر زمان دیگر طی این سالها مخاطب را جدی می گیرد و برایش اهمیت مخاطب هم به قیمت تن دادن مستندساز به هر چیزی نیست.مستندساز به دنبال حلقه مفقوده نسلش است و مستند، شاهراه رسیدن گمشده های نسلش به یکدیگر و پیوند آن به هم است:

"بزرگترین دغدغه نسل امروز مستندسازی این است که مستندهایی بسازد که قبل از پرداختن به هر موضوعی (سیاسی،تاریخی،فرهنگی،ورزشی،اجتماعی و...)با هر تمی، تماشاگر داشته باشد.البته دیده شدن نه به هر قیمتی"(هادی آفریده)

در واقع دغدغه مخاطب امتزاج ناگسستنی با هویت سازنده اثر یافته است.خالق مستند خود را از انگاره های جامعه و مخاطبش جدا نمی داند و از این رو شبکه عظیمی از مخاطبان خاموش بر مبنای رویکرد استنادگونه او شکل می گیرد:

"دغدغه اجتماعی داشتن با حرفهای قلمبه سلمبه با متن های قرن چهارمی و پنجمی زدن که به درد من و مخاطب من نمی خورد. من اگر سوژه ای را انتخاب می کنم بر این اساس انتخاب می کنم که بدانم چقدر در ذهن من کارکرد اجتماعی داشته و چه اتفاقات اجتماعی برایش افتاده است. وقتی من اول شخص منی که دارم روایت می کنم و جزو این جامعه هستم و در این جامعه بزرگ شدم،حتما" کسانی مثل من هستند که دغدغه هایشان مشابه من است پس من تماشاگر دارم.پس کسانی را دارم که با فیلم من ارتباط برقرار می کنند.قبلی ها خیلی برایشان مخاطب مهم نبود اما نسل من دنبال مخاطب است.دنبال اینست که کارش و فکری که دارد را به اشتراک بگذارد."(مهدی باقری)

نسل نو مستندساز به دنبال چند صدایی است،تکثر و فرصت به مخاطب برای درگیر شدن و از همه مهمتر مشارکت بخش مهمی از فرایند مستند برای این نسل است. این فرایند نه برمبنای کلیشه ای گذشته بلکه در زمان تولید مستند رخ می دهد،به طوری که در پردازش سوژه مستند نیز تاثیرگذار است:

"نسل ما دوست دارد که تمام ابعاد سوژه اش چه خوب و چه بدرابه تصویر بکشد.شاید من شخصیت راننده ام در «پشت فرمان زندگی» را دوست داشته باشم اما قسمت های بداخلاق او را هم نشان می دهم.این برای من مهم نیست که چون دوستش دارم مخاطبم هم باید آنرا دوست داشته باشد.می گذارم مخاطبم خودش تصمیم بگیرد که آیا می خواهد این آدم را با این خوبی ها و بدی ها دوست داشته باشد یا نه."(سحر سلحشور)

برای مستندساز نسل امروز نه انبوهی تماشاگر که تلویزیون تعیین کننده آن است نه ذائقه های تعیین شده از سوی سیما،بلکه مخاطبی است که خودنگاری های خود را در مستند های نسل نو می جوید:

"نسل قبل از انقلاب که خیلی تلاش می کرد در تلویزیون فیلم بسازد مانند خانم رخشان بنی اعتماد و... اما نسل ما دوست ندارند که در تلویزیون دیده شود.البته منظور به هر قیمتی دیده شدن در تلویزیون است.به این نکته و شاید اتهام هم باید اشاره کرد که دیده شدن در جشنواره ها در حال حاضر برای نسل ما بهانه است. ما دوست داریم بی واسطه دیده شویم.بی واسطه تصویری بین ما و مخاطب قرار بگیرد و علاقه مندیم این تصویر،تصویر تمام عیار ذهن ما باشد و جشنواره ها این امکان را فراهم می سازند."(هادی آفریده)

شاید اتهام دیده نشدن یا نبود و کمبود مخاطب ایراد اصلی رابطه مستندساز و مخاطبش باشد و اتهامات بعدی از فرم گرفته تا پژوهش و... از این نگاه اصلی ناشی شود، اما چه چیز راز تداوم و حیات مستندساز بر طبق این شرایط است.

"کمبود مخاطب معنی اش این نیست که مستند ما تکنیک ندارد یا تحقیق ندارد اتفاقا" همه اینها را دارد اما مخاطب مخاطب خاص است.تهیه کننده می آیند در ورک شاپ هایی که بوجود آمده و جهت دهی آگاهانه هم کرده اند می آیند و آنها را به سمتی می برند که این می شود:می گویند شما که دغدغه دارید،شناخت نسبت به جامعه خود دارید بیایید فیلم هایی را که در مورد استفاده از اینترنت در ایران است بسازید. این سفارش داده می شود اما فیلم هایی که از درون این ورک شاپ ها از درون این انتخاب ها درمی آید دیگر شبیه به فیلم های دیگر نیست."(مهدی باقری)

تلویزیون و تهیه کننده ها برای مستند ساز نو آن تعیین کنندگی همیشگی را ندارند.در واقع این نوع نگاه،نسل و امروزی بودن مستندساز است که سفارش دهنده را هم به دنبال خود می کشاند:

"فیلم هایی که در فضای رسانه ای ساخته می شود و در فضای متفاوت از آن فضا است صرفا"سفارشی است مانند ورک شاپ هایی که حتی برای تلویزیون انجام می گیرد و حتی تهیه کننده هایی که پیدا شده اند و می آیند بچه هایی را انتخاب می کنند که اتفاقا"فیلم های شخصی می سازند.مستندسازانی که تماشاگرانشان کم است.من نمایش فیلمی داشتم که کل تماشاچیانش پنجاه نفر بوده اند.شبیه گروههای موسیقی زیرزمینی دهه هفتاد و هشتاد که پنجاه نسخه از آلبومشان را تکثیر می کردند و به پنجاه نفر می دادند و خواهش می کردند آن پنجاه نسخه را برگردانند."(مهدی باقری)

9ـ دیجیتالیزم

شکی نیست که سبک دیجیتال و دوربینهای سبک بیش از هر چیز باعث استقلال امروز مستند سازان شده. دیجیتالیسم زمینه ای شده تا مستند ساز حرفش را به واسطه ابزار دیجیتال از پستوی ذهنش به جامعه خود و حتی دنیایش برساند:

"آنچیزی که باعث شکوفایی نسل جدید ما شد ابتدا از همه انقلاب دیجیتال بود.ما از دهه هشتاد توانستیم خودمان را تثبیت کنیم.اگر تکنولوژی دیجیتال در کار نبود خیلی از فیلم های عالی سینمای مستند ایران که امروز در دنیا می درخشد وجود نداشت.بر خلاف این ذهنیت که این روزها خیلی تبلیغ می شود و می گوید حمایت های دولتی این سالها کمک زیادی به مستندساز کرده را نمی پذیرم.مهمتر از حمایت های دولتی حمایت کمپانی هایی بوده که دوربین های دیجیتال ساختند یعنی ما باید در ابتدا از آن کمپانی ها ممنون باشیم که با ارزانترین قیمت بهترین دوربین ها را می سازند که بیشترین کارایی ها را دارد و ما را از بسیاری از وابستگی ها بی نیاز کرده که مهمترین آن وابستگی "مالی" است.مستند های ما بر این اساس بیشتر مستقل است و کمتر مستندی را می بینیم که مستند خوبی باشد و حمایت های دولتی پشت آن باشد یا اگر مستند هایی داریم که مستند های خوبی است وحمایت های دولتی دارد آدم هایی آنرا ساخته اند که آدم های نسل دیجیتال اند و ذهنیت مستقل داسته اند."(هادی آفریده)

10ـ تاریخ و جامعه

مانیفیست نسل نو جدای از انگاره ها و باورهای تاریخی،خصوصا"تاریخ اجتماعی(حوزه مورد علاقه این مستندسازان)نیست.در واقع شبکه های مستند نو خالق پازل های تاریخ اجتماعی اند و این به عنوان یک بیانیه مبتنی بر شکست الگوهای ایدئولوژی انگاری و رویکرد نو به جنبه های وضعیت جدید انسان معاصر است:

"مستندهای ما آخرش یک جور تاریخ اجتماعی ما را می سازند.پس اگر بخواهیم صرفا"در قالب یک ایدئولوژی خاص به موضوعمان نگاه کنیم یک چیزهایی را از دست می دهیم که شاید با آن ایدئولوژی هم خوانی نداشته باشد .مثلا" اگر همیشه زن را در فرهنگ ما می خواهند به حقوق برابر برسانند دائم گفته اند او مظلوم بوده است و در ادبیات و سینما توی سرش زده اند.تصاویر زنها تصاویر بدبختی آنها بوده است.اما همان زنان بدبخت خیلی جاها مظلوم نبوده اند.یا خیلی جاها توانسته اند یا قدرتهایی هم داشته اند اما ما همیشه به خاطر هدفهایمان گفته ایم زن بدبخت است تا مردم به او احترام بیشتری بگذارند.یا بگوییم مظلوم است تا مردم در مقابلش کوتاه بیایند."(سحر سلحشور)

نسل نو بیش از هرچیز دیگری از تئوری تبعیت می کند. نگاهش ،رویکردش،دنیایش و گذشته اش مبتنی بر بسترهای تاریخی اش شکل گرفته.نسلی که بر خلاف آنچه تصور می شد مبنایش مبنای هویت مندی است و نه تنها در خلا ء رشد نکرده،تاثیرگذار و تاثیرپذیر در دنیای پر سرعت و مدرن اطرافش است.اقتضاعاتش را می شناسد.آموزش ها و دنیایی که برایش ساخته شده را می فهمد و در همین خط سیر است که دوربینش را برمی دارد و مابه ازاهای اطرافش را ثبت می کند و صافی دنیای پیرامونش می شود؛ دنیایی که قاعده هایش برای مستندساز مشخص و بر اساس یک اله مان یک گفتمان و یک مانیفست شکل گرفته است:

"ما مانند حتی یک نسل قبل از خودمان دیگر به واقعیت یا رئالیتی خیلی توجه مستقیم نداریم.نسل ما دیگر مستقیم به سراغ واقعیت نمی روند.سه چیز برای رفتن به سوی سوژه در ما وجود دارد:اول اینکه حس من در مورد آن سوژه چیست. دوم تداعی های من چیست و سوم بر اساس دو عنصر اول به انتخاب سوژه دست می زنم. در واقع تداعی همان هویت ماست.از چهار ویژگی نسل من می توان از اینها یاد کرد:اول اینکه از درون خودش شروع می کند،دوم خیلی سخت حرف نمی زند،سوم اینکه نسلی سطحی نیست و چهارم اینکه روایتش روایت از درون است، از درون."(مهدی باقری)

نوشته شده توسط هادي آفريده در یکشنبه ۴ دی ۱۳۹۰ |