دل تنگ خانه هستم

این یادداشت بخشی از خاطرات و سوال های من از سالهای نه چندان دور درانجمن سینمای جوانان ایران و جشنواره فیلم کوتاه تهران است!

می خواهم بیشتر خاطره بازی کنم، درد دل کنم، حرف های خوب بزنم، از روزهای نه چندان دور که فیلم کوتاه و مستند حالش به مراتب از امروز بهتر بود بگویم. می خواهم از زاویه هم نسلانم که اولین فیلم هایمان را با دوربین وی اچ اس ساختیم خاطره ها را ورق بزنم.

از آن روزهای نخست دهه 80 بگویم که جشنواره سینمای جوان به جشنواره فیلم کوتاه تهران تغییر نام داد. از آن روزها که فیلم های کوتاه درجه یک سینمای جهان که در آکادمی اسکار شرکت کرده بودند و کاندید و یا برنده اسکار بهترین فیلم کوتاه شده بودند حرف بزنم و امروز به نسل جدید فیلمساز فیلم کوتاه بگویم : باور کنید ما بهترین فیلم های کوتاه جهان را در جشنواره فیلم کوتاه تهران دیدیم.

یادش بخیر آن روزها از ده صبح تا دوازده شب در سالن های سینما همه فیلم ها را می دیدم و هیچ فیلمی از دستمان در نمی رفت. تماشاگرها، تماشاگرنما نبودند، حوصله داشتند و با احترام با فیلم ها برخورد می کردند. سینماگران خوب امروز سینمای ایران آن روزها سازنده و تماشاگر فیلم های کوتاه بودند. نسل من که با دوربین های وی اچ اس حدود یک دهه پیش به سینمای ایران پا گذاشت شاید خیلی خوش شانس بود! چرا؟ چون در کنار ما تجربه و همدلی بین سینماگران نسل من و نسل های دیگر برقرار بود که مثالش را کمتر در تاریخ سینمای ایران به یاد دارم. از فیلمسازان سینمای آزاد تا فیلمسازان مستقل سینمای جوان که با دوربین های هشت و شانزده میلیمتری کار کرده بودند و ما تازه نفس های کم تجربه همه باهم به دیدن فیلم ها می رفتیم، ناهار می خوردیم و به بهانه فیلم کوتاه لحظات فراموش نشدنی را خلق می کردیم.

مدیران سینمای جوان آن روزها خیلی تلاش می کردند تا رابطه بین نسل های مختلف فیلمسازان شکل بگیرد و مثل امروز نبود! آن روزها مدیران سینمای جوان بیشترشان فیلمسازهای موفق دوران خودشان بودند، فیلمسازان مستقل و هنرمندی که بیشترشان به واسطه تجربه حضور در فضای سینما مدیر سینمایی شده بودند ... آن مدیران در کنار ما در سالن های سینما می نشستند، با ما ناهار می خوردند و برای دیدنشان در طول سال خیلی پشت در اتاق هایشان معطل نمی شدیم.

عجب حال و هوایی داشت فیلم های کوتاه آن دوران ( دارم مثل پیر مردها حرف می زنم ! ) به راستی چی شد که وقتی به حدود یک دهه پیش برمی گردیم حس می کنم شرایط فرهنگی در حوزه سینمای مستقل کوتاه ، تجربی و مستند به اندازه یک قرن جابه جا شده؟ چرا احساس پیری می کنیم؟ چه کسانی ما را به این زودی پیر کردند؟

کجا هستند مدیران دلسوزی که وقتی ما در دفاتر سینمای جوان تدوین می کردیم تا پاسی از شب در دفاتر سینمای جوان می ماندن تا کار تدوین فیلم ها خوب انجام بشود؟ از ساخته شدن یک فیلم خوب خوشحال می شدند، تشویق می شدیم و جایزه می گرفتیم. سوال می کردیم و جواب سوالهای مان را بیشتر اوقات می گرفتیم. خیلی از تصمیمات مهم برای سیاست گذاری تولیدات توسط فیلمسازان به مدیران دفاتر و از طریق آن مدیران به مدیران بالاتر انتقال می یافت. انجمن خانه همه ما بود. برو و بیایی داشتیم. ما در خانه خودمان برنامه ریزی های موفقی برای اکران فیلم کوتاه در سینما فلسطین و فراهنگسراها کردیم و همه کارهای اجرایی و حتی انتخاب فیلم ها بر عهده خود فیلمسازان بود! بعضی وقت ها تصمیم گیرنده هم بودیم و به تصمیم های ما احترام گذاشته می شد. اگر هم نقد می کردیم واقعا گوش می کردن و بعضی وقت ها عمل هم می کردند. چه شد که این شرایط را از فیلمسازان گرفتند ؟ چه شد که در انجمن سینمای جوانان ایران چند سالی است که فیلم کوتاه مستقل تولید نمی شود؟ چرا فیلمسازی فیلم کوتاه در دهه های 60 و 70 و حتی اوایل دهه 80 با اینکه سینما آنالوگ بوده آسان تر از امروز بوده است؟ چرا دست ها و پاهایمان بسته تر شده ؟ آن جسارت سینمای جوانی که در ساختار و ایده فیلمساز در دنیا معروف شد و پای سینمای جوان و فیلمساز جوان ایرانی را به جشنواره های بزرگی مثل کن – تامپره – سائوپالو – برلین – اُبرهازن و ... بازکرد کجاست ؟ یادش بخیر آن زمان ها بیشتر تولیدات با موضوع آزاد بود. در این سالها بیشتر تولیدات سفارشی و ماننده تیزرهای بی رمق تلویزیونی شده است! انجمن سینمای جوانان ایران زمانی نه چندان دور ویترین سینمای پیشرو و متفکر ایران در دنیا بود، اما امروز با همان سیستم دهه 60 و 70 دارد کار می کند و به روز نشده است.

ظاهرا این روزها انجمن سینمای جوانان ایران بیشتر در تلاش برای تربیت سینماگران جوانتر است، سینماگران جوانی که در کلاس هایشان جسارت و تجربه گرایی را کمتر می آموزند و این را می توان از تولیدات کلاسی هنرجویان که امروز بیشتر سانس های جشنواره فیلم کوتاه تهران با سیاه مشق های هنرجویان پر شده مشاهده و مورد بررسی قرار داد. در آن سالها کمتر کار کلاسی در جدول جشنواره دیده می شد و اگر فیلم کلاسی از دانشجویان و بچه های سینمای جوان در جشنواره می آمد در نوع خودش خلاق و جذاب بود. راه یابی فیلم به جشنواره کار آسانی نبود و اگر هم فیلمی به جشنواره راه پیدا می کرد رقابت شانه به شانه با بزرگان بود. دارم از سالهای 81 یا 1382 حرف می زنم که اُستاد بهرام بیضایی فیلم کوتاه تدوین می کرد، آن هم فیلم کوتاهی که از تولیدات انجمن سینمای جوانان ایران بود!

به یاد دارم آن سالها که جوهره فیلمساز شدن نسل من تازه داشت شکل می گرفت انجمن فیلم کوتاه ایران – ایسفا در دل خانه سینما متولد شد. انجمنی که در پی حضور موفق انجمن مستندسازان سینمای ایران شاید شکل گرفته باشد و آن تجربه موفق مستندسازان احتمالا چراغ راه فیلمسازان آینده نگر فیلم کوتاه ایران شد و انجمن فیلم کوتاه ایران را در سال 1382 تشکیل دادند. انجمنی که امروز بهترین بهترین های سینمای کوتاه ایران را از نقاط مختلف کشور در خود جای داده است و زمانی نه چندان دور مغز متفکر و مشاوره دلسوز سینمای مستقل ایران و در ارتباط با انجمن سینمای جوانان ایران و جشنواره فیلم کوتاه ایران بود. که متاسفانه امروز این ارتباط قطع شده! انجمن فیلم کوتاه در آن دوران ، داوران جشنواره فیلم کوتاه تهران را معرفی می کرد، جلسات نقد و تحلیل فیلم های کوتاه جشنواره را برگذار می کرد و داوران اختصاصی انجمن فیلم کوتاه ایران به بهترین فیلم کوتاه جایزه می دادند و همه این فعالیتها فضا و روحیه جشنواره را مستقل می کرد. و مثل جشنواره 27 فیلم کوتاه تبلیغاتی نبود. امسال وقتی به نام های گروه انتخاب و داوری جشنواره فیلم کوتاه تهران نگاه می کنم بیشترشان برایم غریبه هستند و حتی یک عضو داور و کارشناس از صنوف فیلم کوتاه و مستند خانه سینما در این جمع نیست! چرا صنوف و اعضایشان از این جشنواره حذف شدند؟ یا اینکه که چرا صنوف و اعضاشان تمایل به همکاری با این دوره جشنواره را نداشتند؟

امروز نزدیک دو سال است که فرصت ساخت یک فیلم 10 دقیقه ای در انجمن سینمای جوانان ایران را به من و بیشتر فیلمسازان مستقل و حتی قدیمی ترها نمی دهند! چرا؟ چرا هیچ وقت بودجه نیست؟ پس این بودجه ها کجاست؟ آن نگاه حرفه ای به فیلمساز و حمایتهای مادی و فرهنگی که از فیلمسازان فیلم کوتاه می شد امروز چرا کوچک و در خیلی از مواقع کاملا نابود شده است ؟ امروز بیشتر تولیدات موفق فیلم کوتاه با پول تو جیبی های فیلمسازان مستقل ساخته می شود نه حمایت های دولتی! چرا؟ دوباره می پرسم : پس این بودجه ها کجاست؟

آیا انجمن سینمای جوانان ایران درهای خانه امان را مجددا به روی ما باز می کند؟ دل تنگ خانه امان هستم، دل تنگ سینما جوانی که پاتوق سینماگران مستقل بود و برای ورود به ساختمان مرکزی کسی از ما کارت شناسایی نمی خواست! ...ما عضو انجمن سینمای جوانان ایران هستیم ... دوست دارم با تمام دوستانم به خانه امان در سینمای جوان برگردیم ... چون ما صاحب آن خانه هستیم

نوشته شده توسط هادي آفريده در دوشنبه ۸ آذر ۱۳۸۹ |